استفتاء از دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی: بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم **************************************
استفتاء از دفتر مقام معظم رهبری:
1- سید بحرالعلوم یمنی: از علمای بزرگ زیریه در یمن که درپی دیدار با آیت الله ابوالحسن اصفهانی پس از بازگشت به یمن 4000 نفر از مریدان سنی خویش را به مذهب تشیع مشرف گرداند. 2-علامه شیخ محمّد مرعی, امین انطاکی: فارغ التحصیل جامع الازهر که در حلب مقام قاضى القضاة را داشت و بعد از شیعه شدن کتابی با عنوان الشیعه و حججهم فی التشیع نوشت . 3- علامه شیخ احمد امین انطاکی: او برادر شیخ محمد امین است که بعد از مطالعه کتاب المراجعات سید شرف الدین عاملی و تدبر و تفکّر به مکتب شیعه گروید و کتاب فی طریقی إلی التشیع را نوشت. 4-دکتر محمد تیجانی سماوی: اهل تونس است. که در پی سفری تحقیقاتی به کشورهای مختلف مذهب شیعه را جایگزین بهتری برای مذهب سابقش دانست. او کتاب هایی در دفاع از تشیع نوشته که برخی از آنها عبارت از: ثم اهتدیت, لأکون مع الصادقین, فاسألوا أهل الذکر, الشیعه هم أهل السنة, اتقوا الله و یا قومنا أجیبوا داعی الله است. 5- شـیخ سلیم بشرى: از علماى اهل سنت وجماعت بوده ودوبار ریاست جامع شریف الازهر را بـه عـهـده گـرفـتـه اسـت و در طی مناظراتی با علامه عبدالحسین شرف الدین به مکتب شیعه تشرف یافت که این مناظرات در کتاب المراجعات بارها به چاپ رسیده است. 6- استاد معتصم سید احمد سودانی: که پس از تشرف به مکتب شیعه در کتابی به نام " الخدعة, رحلتی من السنة الی الشیعة" علت تشرف خود را به مکتب شیعه می نویسد. 7- استاد عبد المنعم حسن سودانی: که ایشان هم پس از تشرف به مکتب شیعه در کتابشان به نام " بنور فاطمه اهتدیت" علت تشرفشان را می نویسند. 8- وکیل مشهور مصری, دمرداش عقالی: او هنگام تحقیق در یک مسئله فقهی و مقایسة آرا در آن مسئله , فقه و استنباط های شیعة امامیه را از دیگر مذاهب فقهی قوی تر می یابد و همین مسئله نور تشیع را در دلش روشن می گرداند و بعد از اتفاقات بعدی که موجب مطالعات بیشترش در این خصوص شد به مکتب شیعه تشرف می یابد. 9-علامه دکتر محمد حسن شحّاته: او نیز که استاد سابق دانشگاه الازهر بود پس از مطالعات فراوان پی به حقانیت مکتب شیعه می برد و شیعه می شود.
10- عالم فلسطینی شیخ محمد عبد العال: او هم پس از مطالعه ی کتاب المراجعات و تحقیقات بعدی به مکتب حقه ی شیعه گرایش می یابد. 11-مجاهد و رهبر فلسطینی محمد شحّاده: که پس از بحثهای فراوان با شیعیان لبنانی در زندان به مکتب حقه ی شیعه می گرود. 12- طبیب فلسطینی اسعد وحید قاسم: ایشان پس از گرویدن به مکتب حقه ی شیعه با تالیف کتبی مثل ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة ، در صدد تبلیغ مکتب شیعه برآمد. 13-نـویـسنده اهـل سـوریـه سیـد یـاسیـن معیوف البدرى: که بعداز بررسی های مکفی به مکتب شیعه گروید و کتابى به نام یا لیت قومى یعلمون (ایکاش قوم من می دانستند)منتشر نموده است . 15- نویسنده معاصر, صائب عبد الحمید: که پس از تشرف به مکتب شیعه کتابهایی با عنوانهای منهج فی الانتماء المذهبی و ابن تیمیه, حیاته, عقائده و تاریخ الاسلام الثقافی و السیاسی در دفاع از اهل بیت علیهم السلام و مکتب شیعه نوشت. 16-شیخ محمود ابوریه : دانشمند ونویسنده مصرى , که داراى کتابهاونوآورى هاى فراوانى است , از جمله : اضواء على السنة المحمدیه وکتاب ابوهریره شیخ المضیره
19- سـعید ایوب: که پس از تحقیقات فراوان به مکتب حقه ی شیعه تشرف یافت. او کتابهای عقیدة المسیح الدجال و معالم الفتن در دو جلد را نوشته است. 20- نویسنده مصرى صالح الوردانى : ایشان پس از برگزیدن مکتب شیعه بعنوان بهترین مکتب جایگزین و راه حق کتابهاى : الخدعه رحلتى من السنة الى الشیعه حرکة اهـل الـبـیـت (ع ) الـشیعة فی مصرعقائد السنة وعقائد الشیعه التقارب والتباعد السیف والسیاسة و اهل السنة شعب اللّه المختار دفاع عن الرسول را تالیف نمودند 25-عبدالمجیدمحمد: او فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر بود که مکتب اهل بیت علیهم السلام را پذیرفت و تشرف یافت. 26-محمد سعید دحدوح: از دانشمندان و امام جمعه و جماعت اهل سنتحلب بود و پس از خواندن الغدیر با پدرش محمد بشیر و فرزندانشان و به گفته خودش بزرگان شهرستان حلب علنا شیعه شده و از مروجین مذهب شیعه جعفری شدند. 28-هاشم قطیط: از شیعه شدگان سوری می باشد او پنج جلد کتاب با عنوان المتحولون شرح حال ره یافتگان را تألیف نموده است.
29-دکتر احمد راسم النفیس: عالم سنی اهل کشور مصر بوده که به مذهب تشیع گرویده است.ایشان نویسندهاى پر کار و پر تلاش در موضوعات فرهنگى و مباحث دینى است و مجلهاى بنام «النداء» را منتشر مىکند. عناوین برخى رسالات و کتب ایشان به قرار زیر است:?.الطریق الى مذهب اهلالبیت علیهم السلام 2. على خطى الحسین علیه السلام 3. التحکیم، دراسة فى الفقه التاریخى للامة الاسلامیة 4. الجماعات الدینیة - محاولة استمساخ الامة الاسلامیة 5. من اسس ثقافة العنف؟ 6. شرح دعاء السحر للامام السجاد علیه السلام 7. الامام على و العدالة الاجتماعیة (المؤتمر الدولى للامام على علیه السلام طهران، مارس 2001) 8. فقه التغییر بین السید محمدباقر الصدر و السید قطب، دراسة مقارنة 9. الشهید الصدر و دینامیة الصراع الاجتماعى 10. الامام المهدى المنتظر و خصوم مرحلة الظهور. آقاى دکتر احمد راسم النفیس از نویسندگان نقاد و منتقد نشریات مصر است و با مقالات متنوع خود به پاسخگویى شبهات و سؤالات مختلف درباره مذهب شیعه مىپردازد. یکى از آثار برجسته ایشان کتاب «نفحات من السیرة» است که در آن خلاصهاى از سیره رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اهلالبیت علیهم السلام به نگارش درآمده است. 30-السید حمد الوکاع: مستبصر سوری که پس از تحقیقات فراوان به مکتب حقه ی شیعه تشرف یافت. 31-شیخ صالح احمد: از علمای بزرگ نیجر که ایشان هم مکتب اهل بیت علیهم السلام را پذیرفت و شیعه شد. 32-شهید محمداسلام زومکزهی: وی از چهره های مردمی بلوچ در ایران و از معتمدان منطقه سراوان(روستای پشتکوه)به شمار میرفت، که به همین دلیل پس از تشرف وی به تشیع، نزدیک به پنجاه نفر از اهالی این روستا نیز مذهب شیعه را برگزیده بودند. 33-محمد عبدالخالق مصری: ایشان پس از تحقیقات لازم با همسر و فرزندانشان به مکتب شیعه تشرف یافتند. 34-شریف محمد علی حیدره: رهبر شیعیان سنگال که از هدایت یافتگان به مکتب شیعه است و کتاب «حقایق روشن برای زندگی پیامبر اسلام» به زبان فرانسه و عربی «آیا عاشورا روز جشن است یا روز اندوه»به زبان عربی و فرانسه را تالیف کرده است. 35-دکتر حامد الگار: از گروندگان به مذهب برحق شیعه اند که به دنبال ایشان عده ای از دانشجویان و استادان دانشگاه نیز شیعه شدند. 36-حبیب علی الجفری: ایشان عالم و مبلغ بزرگ سنی مذهب هستند. ایشان پس از تحقیقات گسترده ودر نهایت با پرس و جو از علمای شیعه و خصوصا آیتالله سیستانی مرجع عالیقدر شیعه، به حقانیت مذهب اهل بیت(ع) ایمان آورد . 37-مروان خلیفات ازاردن: این بزرگوار به مذهب حقه ی تشیع گروید.او نویسنده کتاب " و سوار بر کشتى شدم" است. بیعت از ماده "بیع" در اصل به معنى دست دادن به هنگام قرار داد معامله است، و سپس به دست دادن براى پیمان اطاعت اطلاق شده است، و آن چنین بود که هر گاه کسى مىخواست اعلام وفادارى به دیگرى کند، او را به رسمیت بشناسد و از فرمانش اطاعت کند، با او بیعت مىکرد، و شاید اطلاق این کلمه به این معنى از این جهت بود که هر یک از دو طرف تعهدى همچون تعهد دو معاملهگر در برابر دیگرى مىکردند. انسانى یعنى زنان، ارزشى قائل نشده و آنها را به حساب نیاورده است، دقیقا آنها را در مهمترین مسائل به حساب آورده است، از جمله مساله" بیعت" است که یک بار در حدیبیه (در سال ششم هجرت) و یک بار در فتح مکه انجام گرفت، و آنها نیز دوشبدوش مردان در این پیمان الهى وارد شدند، و حتى شرائط بیشترى را نسبت به مردان پذیرا گشتند، شرائطى که هویت انسانى زن را زنده مىکرد، و او را از اینکه تبدیل به متاع بىارزش یا وسیلهاىبراى کامجویى مردان بو الهوس گردد نجات مىداد. (( از آیه ی فوق و سیره پیامبر و ائمه اطهار به خوبی حق حضور اجتماعی زن و استقلالش در ایمان آوردن و بیعت کردن و عرصه های اجتماعی حکومت پابه پای مردان با ورود اسلام از1400سال پیش استنباط میشود. حال آنکه تا کمتر از 1قرن پیش در هیچ کجای دنیا حق حضور اجتماعی برای زن دیده نمیشود و میتوان گفت نداشتن حق رای برای زنان که یکی از عرصه های حضور اجتماعی زنان است خود باعث بروز اعتراضات گسترده ی زنان و به دنبال آن شکل گیری جنبش های فمینیستی در جهت احقاق حقوق زنان بود . ))
سلام علیکم
آیا با توجه به آیه شریفه فلاتخضعن بالقول و سایر دستورات اسلامی ، زنان مجازند همدیگر را درمحیطهای عمومی که آقایان حضور دارند با الفاظی نظیر جان، عزیزم و ... خطاب کنند؟
متشکرم.التماس دعا
:: با اهداء سلام و تحیت؛
جواب : ملاک این است که زنان به گونه ای سخن نگویند که بیماردلان در آن ها طمع کنند. بنابراین در صورتی که خوف مفسده باشد گفتن چنین الفاظی جایز نیست.
جهت مطالعه ی بیشتر به تفسیر آیه 32 سوره ی مبارکه ی «احزاب» در بخش (قرآن کریم) سایت در لینک زیر مراجعه فرمایید.
http://makarem.ir/persian/quran/
همیشه موفق باشید
دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی / بخش استفتاءات
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیا با توجه به آیه شریفه فلاتخضعن بالقول و سایر دستورات اسلامی ، زنان مجازند همدیگر را درمحیطهای عمومی که آقایان حضور دارند با الفاظی نظیر جان، عزیزم و ... خطاب کنند؟
متشکرم.التماس دعا. اگر یادتان بود و فرصتی شد ارادت ما را به حضرت آقا روحی فداه برسانید.
موضوع: احکام بانوان
شماره استفتاء: 117787
بسمه تعالی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اگر مستلزم مفسده و گناه گردد، جایز نیست و الا فى نفسه مانع ندارد.
موفق و مؤید باشید
14-مـحـدث جـلیل القدر ابو النضر محمد بن مسعود بن عیاش: که پس از گرایش به مکتب حقه ی شیعه تفسیر ارزشمند "عیاشی" را تالیف نموده است.
17-احمد حسین یعقوب : که با مطالعه ی حوادث عاشورا انقلابی عاطفی در وی پدید آمد و سرآغازی شد که با تحقیقات و کنکاشهای علمی دقیقش به مکتب شیعه تشرف یابد.اوکتابهاى النظام الـسیاسى فی الاسـلام , نـظـریه عدالة الصحابه و الخط السیاسیه لتوحید الامة الاسلامیه را به نگارش در آورده است .
18-سید ادریس حسینى از مغرب عربى : این بزرگوار پس از تشرف به مکتب برحق شیعه کتابهایی با عناوین لقد شیعنی الحسین,الخلافه المغتصبه و هکذا عرفت الشیعه نوشت.
21- شـیـخ عـبـداللّه نـاصـر از کنیا : او شیعه شد پس از آنکه از بزرگان شیوخ وهابیت بود, ایشان چـنـدیـن کـتـاب در ایـن زمینه نوشته است مانند: الشیعة والقرآن , الشیعة والحدیث , الشیعة والصحابه , الشیعة والتقیه والشیعة والامامة .
22- محمد عبدالحفیظ نویسنده مصرى: این بزرگوار نیز پس از تحقیق و بررسی لازم به مکتب حقه ی شیعه گروید.ایشان مولف کتاب "لماذا اناجعفرى" هستند.
23-دانـشمند, سخنور ومرد بحث ومناظره جناب سید على بدرى: او پس از شیعه شدن ، به دور جهان گشته ومناظره هاى متعددى بر پـاکـرده اسـت , وبـه دنبال آن کتاب بزرگى تحت عنوان احسن المواهب فی حقائق المذاهب را نوشته که بزودى به چاپ مى رسد.
24-دکتر عصام العماد: که تشرف به مکتب شیعه یافت و شیعه شدنش را هدیهی آسمانی برشمرد .
27-شیخ محمد شریف زاهدی: ایشان از علما و ائمه جمعه اهل سنت از بلوچستان ایران هستند که به مکتب حقه ی تشیع راه یافتند.
38-محمد على متوکل از سودان: او پس از تحقیقات لازم مکتب حقه ی شیعه را برگزید. او نویسنده کتاب " با تواضع وارد تشیّع شدم" است
39-سیّد حسین رجا از سوریه : وی نیز از رهیافتگان به مکتب حقه ی شیعه است و کتاب" دفاع از وحى شریعت ضمن دایره سنّى وشیعی" را نوشته است.
40-خانم لیماءحماده از سوریه: ایشان پس از تحقیقات لازم از پیروان مذهب برحق شیعه شدند .کتاب " اخیراًروح نورانى شد" از ایشان است.
Femmeبه معنی موجود انسانی با جنسیت مؤنث است و ریشه لاتین (Femmena ) دارد . Ism هم نشانه وجود مکتب فکری است.اولین نگاههای فمینیستی تقریبا از سال 1920 شکل گرفت.
این مکتب برای دو جنس زن و مرد شرایط یکسانی را مطرح می کندومعتقد است در مقوم و قوام انسانیت زن و مرد یکسانند و تفاوت را فقط در جنسیت و تولید مثل می داند و تفاوتهای دیگر را ناشی از تاثیرات محیطی ، تربیتی ، آموزش و فرهنگ و حقوق اجتماعی ای میداندکه هیچ ریشه ی تکوینی ندارد.
و به فراخور این اعتقاد قوانینی را عنوان میکند ازجمله اعمال تربیت یکسان برای کودکان دختر و پسر.
اما سوالی که مطرح است اینکه
چگونه میتوان از وجود تفاوتهای فطری و تکوینی روحی و روانی در زن و مرد چشم پوشی کرد؟
ما معتقدیم علاوه بر تفاوتهای جسمی تکوینی که در زن و مرد وجود دارد، یکسری تفاوتهای روحی و روانی تکوینی نیز بین زن و مرد وجود دارد ازجمله تفاوتها در خلقیات ، زیبایی شناختی ، آستانه ی تحریک پذیری ، خلاقیت های هنری ، تحمل و دهها مورددیگر.
البته ما براین باوریم که تفاوتهای فطری و طبیعی بدین معنا نیست که تاثیر وضعیت اجتماعی و فرهنگی و آموزشها را در ایجاد یا پرورش ذهنیت ها و رفتارها انکار کنیم . بلکه براین باوریم که صرفنظر از تفاوتهایی که اصولا خاستگاه اجتماعی دارد، تفاوتهای طبیعی در جسمیت ، ذهنیت، احساسات و رفتارها ، زن و مرد را ازهم متمایز می سازد.
درواقع بتعبیر استاد شهید مطهری قانون خلقت خواسته است بااین تفاوتها تناسب بیشتری بین زن و مردی که برای زندگی مشترک ساخته شده اند قرار دهد.
اما حقوق زن و مرد؛ تساوی یا تشابه؟
باقبول تفاوتهای تکوینی جسمی و روحی بین زن و مرد روشن میشود که نیازهای زن و مرد هم متفاوت خواهد بود.بااین حساب اگر همچون نظریه فمینیسم حقوق مشابه و به یک شکل برای دومنبع نیاز مختلف در نظر بگیریم رعایت عدالت نشده است.
اما اسلام بمعنای واقعی عدالت جامه ی عمل پوشانده و به فراخور تفاوتهای تکوینی و تشریعی بین زن و مرد برای هریک حقوقی متناسب با نیاز او قرار داده است.
بیعت کننده حاضر مىشد گاه تا پاى جان و گاه تا پاى مال و فرزند در راه اطاعت او بایستد، و بیعت پذیر نیز حمایت و دفاع او را بر عهده مىگرفت.
قرائن نشان مىدهد که بیعت از ابداعات مسلمین نیست، بلکه سنتى بوده که قبل از اسلام در میان عرب رواج داشته است، و به همین دلیل در آغاز اسلام که طایفه" اوس" و" خزرج" در موقع حج از مدینه به مکه آمدند و با پیامبر اسلام ص در عقبه بیعت کردند بر خورد آنها با مساله بیعت بر خورد با یک امر آشنا بود، بعد از آن پیغمبر گرامى اسلام ص نیز در فرصتهاى مختلف با مسلمانان تجدید بیعت کرد که یک مورد از آن همین" بیعت رضوان" در حدیبیه بود، و از آن گستردهتر بیعتى بود که بعد از فتح مکه انجام گرفت که در تفسیر" سوره ممتحنه" شرح آن به خواست خدا خواهد آمد.
اما چگونگى" بیعت" به طور کلى از این قرار بوده که بیعت کننده دست به دست بیعت شونده مىداده و با زبان حال یا قال اعلام اطاعت و وفادارى مىنمود، و گاه در ضمن بیعت شرائط و حدودى براى آن قائل مىشد، مثلا بیعت تا پاى مال، تا سر حد جان، یا تا سر حد همه چیز حتى از دست دادن زن و فرزند.
و گاه بیعت تا سر حد عدم فرار، و گاه تا سرحد موت بود (اتفاقا این هر دو معنى در مورد بیعت رضوان در تواریخ آمده است).
اما نکته قابل توجه در مورد بیعت و اعطای این حق حضور اجتماعی به زنان :
پیامبر اسلام بیعت زنان را نیز مىپذیرفت، اما نه از طریق دست دادن، بلکه چنان که در تواریخ آمده، دستور مىداد ظرف بزرگى از آب حاضر کنند، او دست خود را در یک طرف ظرف فرو مىبرد، و زنان بیعت کننده در طرف دیگر.
گاه در ضمن" بیعت" انجام کار یا ترک کارهایى را شرط مىکردند،همانگونه که پیغمبر ص در بیعت با زنان بعد از فتح مکه شرط کرد که" مشرک نشوند و آلوده به بىعفتى نگردند و دزدى نکنند و فرزندان خود را نکشند و امور دیگر" (سوره ممتحنه آیه 12):
" اى پیامبر! هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند و با این شرائط با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خدا قرار ندهند، دزدى نکنند، آلوده زنا نشوند، فرزندان خود را به قتل نرسانند، و تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند، و در هیچ دستور شایستهاى نافرمانى تو نکنند، با آنها بیعت کن و طلب آمرزش نما، که خداوند آمرزنده و مهربان است" (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
در مورد چگونگى بیعت (زنان)بعضى نوشتهاند که پیامبر ص دستور داد ظرف آبى آوردند، و دست خود را در آن ظرف آب گذارد و زنان هم دست خود را در طرف دیگر ظرف مىگذاردند، و بعضى گفتهاند پیامبر ص از روى لباس با آنها بیعت مىکرد.
این مساله نشان مىدهد که بر خلاف گفته بیخبران یا مغرضانى که مىگویند اسلام براى نیمى از جامعه
اسلام در بیش از 1400 سال قبل ندای اشتراک حقیقی زن و مرد در همه ارزشهای انسانی را سر داد.
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین
و همه نامها را به آدم آموخت. سپس آن [چیز] ها را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست مىگویید مرا از نامهاى اینها خبر دهید.
اما گاهی این سوال مطرح است که:
آیا لفظ "آدم" اشاره به "شخص حضرت آدم (ع)" داشته است؟
پاسخ این است که:
بنا بر این جان است که به اسماء الهی عالم شد و در نتیجه معلم فرشته ها پس آن که خلیفة اللّه است جان آدمی است و آن که مسجود فرشتگان قرار گرفت، نیز جان انسان است.
در این خصوص سخنان حضرت آیت ا... امینی را جهت روشن شدن مطلب با هم مطالعه میکنیم:
« درست است که در اینجا مخاطب آدم است، اما آدم یک وقتی هست که به عنوان مرد بودن مخاطب واقع می شود و گاه به عنوان انسان بودن. در اینجا به عنوان انسان بودن مورد خطاب واقع شده است نه اینکه خداوند متعال خواست یک مردی را و یا یک انسان خاص را خلیفه خود قرار بدهد و آنچه هم که سبب شد که آن «اسماء» را بفهمد، همان روح آدمی بود و آن هم که ملائکه برایش سجده کردند، همین شخصیت آدمی بود، نه شخص و یا جنس. علاوه بر اینکه در قرآن، بعضی جاها هم عنوان بنی آدم آمده است.»
«هیچ جایی نداریم که اسلام گفته باشد زن هم انسان است، چون این، امر مسلمی است.»
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ
و (به یاد آر) وقتى که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفهاى خواهم گماشت، گفتند: آیا کسانى در زمین خواهى گماشت که در آن فساد کنند و خونها بریزند و حال آنکه ما خود تو را تسبیح و تقدیس مىکنیم؟! خداوند فرمود: من چیزى (از اسرار خلقت بشر) مىدانم که شما نمىدانید
حال آیا منظور از خلیفه ای که خداوند برای فرشتگان بدان اشاره میکند فقط شخص حضرت آدم(ع) بوده است؟
روشنترین پاسخ به این سوال این است که نخیر اگر منظور از این خلافت ،خلافت شخص آدم (ع) بود خداوند در آیات دیگرش از انسانها به خلائف یادنمیکرد:
هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ ...(انعام165) و (فاطر 39)
ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْض (یونس14)
...وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِف... (یونس73)
حضرت علامه طباطبایی (ره) دراین خصوص در ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص: 179 می فرمایند:
خلافت نامبرده اختصاصى بشخص آدم ع ندارد، بلکه فرزندان او نیز در این مقام با او مشترکند، آن وقت معناى تعلیم اسماء، این میشود: که خداى تعالى این علم را در انسانها بودیعه سپرده، بطورى که آثار آن ودیعه، بتدریج و بطور دائم، از این نوع موجود سر بزند، هر وقت بطریق آن بیفتد و هدایت شود، بتواند آن ودیعه را از قوه بفعل در آورد.
[عمومیت خلافت انسان و اینکه منظور از خلاف در آیه جانشینى خدا در زمین است]
دلیل و مؤید این عمومیت خلافت، آیه: (إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ، که شما را بعد از قوم نوح خلیفهها کرد)، و آیه: (ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ، و سپس شما را خلیفهها در زمین کردیم)، و آیه: (وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ، و شما را خلیفهها در زمین کند) میباشد.
Design By : Pichak |